گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 116 تا 117 ] ....



ص : 543
اشاره
وَ قالُوا اتَّخَ ذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ ( 116 ) بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما
( یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 117
، ص: 544
[سوره البقرة ( 2): آیه 116 ] .... ص : 544
اشاره
( وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ ( 116
ترجمه و شرح .... ص : 544
خداوند متعال در این آیه بیان میکند: کسانی از یهود و نصاري و مشرکین وجود بی حد و برتر از غیر متناهی خدا را در اندیشهها و
اوهام خود محدود ساخته و میگویند خدا عیسی را بقول مسیحیان و عزیر را بقول یهودیان و فرشتگان را بقول مشرکین بفرزندي
انتخاب کرده است این گمان از وهم و قیاس آنها ناشی شده او برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است و آنها از این مطلب غافلند
که موجودات آسمانها و زمین همه ملک او و در برابر او خاشع و خاضعند اینک میفرماید:
صفحه 239 از 257
یهود و نصاري و مشرکین گفتند خدا فرزندي براي خود انتخاب کرده است در صورتی که خدا از اینگونه سخنان منزه است و چنین
نیست که آنها میگویند بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از عزیز و مسیح و فرشتگان و سایر مخلوقات هر چه هست همه در مقابل
او خاضع و فرمانبردار و در تصرف اویند و هیچکس نمیتواند فرزند او باشد زیرا فرزند باید از جنس پدر باشد در صورتی که خدا
جسم نیست تا فرزندش با او مجانست داشته باشد چنانکه میفرماید:
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ
، ص: 545
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 545
حق گرفته گفتهاند ایشان ولد زین منزّه باشد آن ذات الاحد
بلکه هست او را هر آنچه بالیقین باشد اندر آسمانها و زمین
جمله او را بنده و فرمانبرند پیش فرمانش مطیع و مضطرند
حق منزّه باشد از آنکه جز او هستئی باشد بتحقیق اي عمو
تا چه جائی که مجالش با کسی باشد و گیرد ولد یا مونسی
از وجودش جمله موجودات او گشته موجود از ظهور ذات او
قانتون جمله به پیش وجه ذات قانتون یعنی که معدوم الذوات
در مقام انقیادند و سجود بالحقیقۀ یعنی از وجه وجود
بی وجودش کی وجودي ممکن است یا بباطن یا بظاهر بیّن است
شأن نزول .... ص : 545
تفسیر مجمع البیان و روض الجنان مینویسد: که این آیه در باره یهودیان و مسیحیان و مشرکین که میگفتند خدا براي خودش فرزند
انتخاب کرده نازل شده است.
تفسیر کشف الاسرار اضافه کرده که یهودیان مزبور از یهودیان مدینه و مسیحیان مزبور از نجران و مشرکین مزبور از عرب بودند.
، ص: 546
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 546
قوله تعالی کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ.
قنوت- اطاعت توأم با خشوع و شکستگی در مقابل معبود چنانکه در آیه 120 سوره نحل میفرماید:
إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلَّهِ.
یعنی ابراهیم براي خدا بنده مطیعی بود و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی اقرار به بندگی در برابر خداوند چنانکه در آیه 26 سوره روم میفرماید: )
صفحه 240 از 257
وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ.
یعنی مقرّون له بالعبودیّۀ.
2) بمعنی فرمانبردار چنانکه در آیه 35 سوره احزاب میفرماید: )
وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ.
یعنی براي مردان و زنان فرمانبردار و مطیع اجر و پاداش عظیمی است.
این معنا در ضمن آیات قرآن بسیار بکار برده شده است.
3) بمعنی ایستادن بنماز چنانکه در آیه 9 سوره زمر میفرماید: )
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یعنی امّن هو قائم آناء اللیل فی الصلاة.
4) بمعنی خاموش بودن در نماز از سخن چنانکه در آیه 238 سوره بقره میفرماید: )
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ یعنی ساکتین عن الکلام.
، ص: 547
[سوره البقرة ( 2): آیه 117 ] .... ص : 547
اشاره
( بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 117
ترجمه و شرح .... ص : 547
در این آیه مبارکه بطرز تفکر اسلام در باره خداوند متعال بر میخوریم که تجریدي کامل است و نوع ارتباط میان آفریدگار و
آفریده و طریقه صدور خلق از خالق آشکار میشود و صدور جهان از آفریننده آن از راه توجه اراده مطلق الهی است و تنها توجه
اراده براي آفریدن موجودي از طرف خالق آن کافی است پس هیچ آفریده شده پسر خدا یا جزئی از خدا نمیتواند باشد بلکه کلمه
خدا و فرمان خدا و اراده اوست اینک میفرماید:
خالق و هستی بخش آسمانها و زمین است و آنها را بدون احتیاج بوجود ماده قبلی پدید آورده است و کیفیت پدید آوردن خدا
چنین است:
وقتی که فرمان وجود چیزي را با ایجاد کلمه کن صادر میکند و بآن میفرماید: موجود باش آن چیز فورا موجود میگردد لذا نیازي
ندارد که فرزند داشته باشد و منظور از اراده و فرمان حق تعالی همان ایجاد و آفریدن اوست نه یک فرمان لفظی تا خطاب بمعدوم
لازم آید یعنی هر وقت اراده خداوند بایجاد چیزي تعلّق گرفت بدون نیاز بوجود علّت دیگري بلا فاصله آن چیز موجود میگردد.
و حتی یک لحظه بین اراده خدا و بوجود آمدن آن چیز فاصله نخواهد بود و تأخّر متصور در اینمقام تأخّر رتبهاي است که همیشه
معلول از علّت دارد نه تأخّر زمانی.
(117)
، ص: 548
صفحه 241 از 257
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 548
بر سماوات و زمین است او بدیع که بامرش گشته موجود آن جمیع
چون اراده او بامري میرود گوید آن را شو بآنی میشود
آیتی ارض و سما ز آیات اوست وز هویدائی ظلال ذات اوست
کرده حق در وي تجلّی اسم نور هم بنور او کرد در خارج ظهور
گشت ظاهر از وجود ممکنات ممکنات اعنی تعینهاي ذات
بالتحقق هست مع با کل شیء نزد عارف بالمقارن لیک نی
هم بود در ذات غیر از کل شیء بالمزایل بالمقارن لیک نی
بل بود مع زان رهی کز ذات خود فیض هستی داده بر ذرات خود
بل بود غیر از رهی کاندر وجود مطلق آمد ذاتش از هر گون قیود
نیست او را صوت کآید در خروش یا گهی ناطق شود گاهی خموش
بلکه چون ذاتش اراده جو شود آن اراده عین گفت او شود
خواست ذاتش بلکه چیزي را بحول خواست آمد هم بفعل و هم بقول
(117)
، ص: 549
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 549
قوله تعالی وَ إِذا قَضی أَمْراً.
قضاء- در اصل بمعنی فیصله دادن بامري است قولی باشد یا فعلی از خدا باشد یا از بشر ولی صاحب قاموس آن را حکم، صنع، حتم
و بیان معنی کرده است چنانکه در آیه 23 سوره اسراء میفرماید:
وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ.
یعنی پروردگارت حکم کرده که جز او نپرستید.
و از این ماده است:
انقضاء- یعنی سپري شدن- اقتضاء یعنی حکم کردن زمان داوري، فیصله دادن در امري- قاضی- یعنی داور، حکم کننده، فیصله
دهنده.
مقضی- یعنی واقع شده، حکم شده، چنانکه در آیه 21 سوره مریم میفرماید:
وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا یعنی باشد امر حتمی و واقع شده.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است.
1) بمعنی سفارش کردن چنانکه در آیه 24 سوره قصص میفرماید. )
وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ.
2) بمعنی خبر دادن چنانکه در آیه 66 سوره حجر میفرماید: )
صفحه 242 از 257
وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ.
3) بمعنی فارع شدن چنانکه در آیه 105 سوره نساء میفرماید: ، ص: 550 )
فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ ( 4) بمعنی انجام دادن چنانکه در آیه 72 سوره طه میفرماید:
فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ یعنی افعل فی امرنا ما انت فاعل ( 5) بمعنی فرا رسیدن مرگ چنانکه در آیه 15 سوره قصص میفرماید:
فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ.
یعنی موسی بر آن قبطی کافر مشتی زد و او را کشت.
6) بمعنی واجب شدن چنانکه در آیه 41 سوره یوسف میفرماید: )
قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِي فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ یعنی وجب الامر الذي فیه تسئلان ( 7) بمعنی نوشته شده چنانکه در آیه 21 سوره مریم میفرماید:
وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا.
یعنی تولد عیسی بیواسطه مرد امري بود که قبلا در لوح محفوظ نوشته شده بود.
8) بمعنی پایان پذیرفتن چنانکه در آیه 29 سوره قصص میفرماید: )
فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ یعنی فلمّا اتمّ موسی الأجل.
از این معنی در قرآن بسیار است.
9) بمعنی جدا شدن چنانکه در آیه 85 سوره انعام میفرماید: )
لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ یعنی لفصّل الأمر بینی و بینکم بالعذاب.
10 ) بمعنی آفریدن چنانکه در آیه 12 سوره الم سجده میفرماید: )
فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ یعنی فخلقهنّ سبع سماوات فی یومین ( 11 ) بمعنی حکم کردن چنانکه در آیه 20 سوره مؤمن
میفرماید:
وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ یعنی و اللّه یحکم بالحقّ.
، ص: